خطرنگار

خطرنگار

خطرنگار khatarnegar
خطرنگار

خطرنگار

خطرنگار khatarnegar

خاطرات جالب سمیرا سمیعی

خاطرات جالب سمیرا سمیعی
خاطره بازی سمیرا سمیعی، ایجنت ایرانی شاغل در آلمان
منبع:روزنامه 90

آنچه بیش از همه اتفاقات رخ داده در طول زندگی‌ام در یاد و خاطرم مانده، روزی است که به عنوان یک مدیر برنامه و برای یک قرار کاری به باشگاه بایرن مونیخ رفتم.

 

فروتن مثل فیلیپ لام

آنچه بیش از همه اتفاقات رخ داده در طول زندگی‌ام در یاد و خاطرم مانده، روزی است که به عنوان یک مدیر برنامه و برای یک قرار کاری به باشگاه بایرن مونیخ رفتم. آقای Premmler مدیر استعدادیابی بایرن، وقتی برای اولین بار من را دید خطاب به من گفت: «تو اولین زنی هستی که بعد از 17 سال پا به اینجا گذاشتی و جرات کردی که با عوامل این باشگاه قرار ملاقات بگذاری و در مورد بازیکنی صحبت کنی و حتی پیشنهاد بدهی» این اتفاق برای من یک افتخار بزرگ است که به عنوان تنها زن ایجنت ایرانی و حتی آلمانی توانستم پا در این عرصه بگذارم.

اما خاطرات جالبی هم از بازیکنان مطرح دنیا دارم. مثل فیلیپ لام. او را اولین بار در یک بازی دوستانه که به منظور اهداف خیریه راه‌اندازی شده بود، دیدم. عواید این بازی برای بچه‌های فقیر و بیمار در نظر گرفته می‌‌شد. البته در این نوع مسابقات افراد مشهور در زمینه‌های دیگر مثل سیاست و هنر و ... هم حضور داشتند. از آنجایی که همسر من یکی از اسپانسرهای بایرن بود فیلیپ را دورادور می‌‌شناختم تا اینکه در یک سفر با او در یک هواپیما و حتی در یک هتل حضور داشتیم و در نهایت در یک مهمانی دوباره با هم روبه‌رو شدیم. آنچه که توجه‌ام را بسیار جلب کرد این بود که او هرگز مثل بسیاری از ستاره‌ها که خودشان را بسیار دست بالا می‌‌گیرند و به اطرافیانشان توجه ندارند، نبود. بسیار خاکی و صمیمی برخورد می‌‌کرد و از اینکه در بین مردم است لذت می‌‌برد. حتی او از جایش بلند شد و به سمت من و همسرم آمد و کلی با ما به گپ و گفت پرداخت و از آن زمان بود که دیگر من با فیلیپ و خواهرش ملانی همکاری کردم.

و یا آرین روبن هلندی، همیشه به واسطه شغل همسرم در بایرن او را می‌‌دیدم. اما اتفاق جالبی که رخ داد این بود که وقتی برای اولین بار پسرم را به پیش دبستانی بردم متوجه شدم که یکی از فرزندان آرین و برناردین –همسرش- هم آنجا درس می‌‌خواند. همانجا کلی با هم صحبت کردیم و به یک نحوی تقریبا هر روز همدیگر را ملاقات می‌‌کردیم. این دو هم در کمال ناباوری بسیار ساده و بی‌‌شیله و پیله بودند. با ماشین‌های خیلی معمولی رفت و‌آمد می‌‌کردند، حتی گاهی با دوچرخه! و اگر کسی آنها را نمی‌‌شناخت باورش نمی‌‌شد که آدم‌های مشهوری هستند. گاهی می‌‌دیدم که همسران فوتبالیست ها از خودشان مغرورتر هستند اما برناردین همسر آرین اصلا اینطوری نبود. بسیار خوش اخلاق و دوست داشتنی بود به طوری که دوستان خیلی خوبی برای هم شدیم.



 

ادامه مطلب ...

عکس همسر سابق مهدوی کیا

عکس همسر سابق مهدوی کیا


مهدی از زندگی فعلی اش راضی است

و یک فرزند دختر دارد.



8 سال پیش تیتر زدند:

مهدوی کیا هم شلوارش ۲ تا شد!

عکس زن سابق مهدوی کیا

 

 

خبری که در ابتدای شنیدن کمی باور نکردنی به نظر می رسید ولی پس از تبدیل اون به تیتر اول روزنامه های معتبر ورزشی دیگه غیر قابل انکار شد .

 

 

خبر ازدواج دوم ستاره ایرانی بوندس لیگا این روزهای تیتر اصلی روزنامه های آلمان رو تشکیل میده . روزنامه معرف آلمانی بیلد در این باره اینگونه نوشت :

مهدی مهدوی کیا ستاره ایرانی بوندس لیگا با یک رسوایی عجیب روبرو شد !!

 

 

مهدوی کیا بال راست هامبورگ برای بار دوم ازدواج کرد هر دو همسر مهدوی کیا در شهر هامبورگ و در فاصله ۲ کیلومتری از هم زندگی می کنن .

 

 

این روزنامه در ادامه مطلب خودش به معرفی پیشینه دو همسر مهدوی کیا پرداخته .

 

 

همسر اول مهدی سپیده هستش ۲۸ ساله که ۸ سال از ازدواج اونا می گذره و حاصل زندگی مشترکشون یک دختر است . و همسر دوم سمیرا ۲۸ و تابستان گذشته در هامبورگ با اون آشنا شد و در  ۲۷ دسامبر سال گذشته در تهران ازدواج کرد .

 

 

روزنامه بیلد پس از گزارش مفصلی از نحوه آشنایی سمیرا و مهدی و طریقه ازدواجشون در ادامه به پیشینه سمیرا می پردازه و اینجوری ادامه می ده :

نام و سیمای اصلی سمیرا در آلمان به عنوان یک کلاهبردار شناخته شده است . سمیرا ـ س دختر  یکی از پزشکال ایرانی در داخل ایران به دلیل اغفال و و گرفتن باج از همسر سابق خود که داریوش نام داره و تاجر فرش هستش پاش به دادگاه کشیده شده  سمیرا با نزدیک  شدن به افراد پولدار و معروف در خارج از کشور از اونها باج های هنگفتی می گرفته .

 

 

 

مهدوی کیا پس از پی بردن به اشتباه خودش نزد همسر و دخترش عسل برگشته و زندگی خودشون رو ادامه میدن . در همین حال سمیرا با دادن مطالب خود به روزنامه های آلمانی قصد باج گیری از مهدی رو داره مهدی مهدوی از پلیس در خواست کمک کرده چون فکر می کنه در یک دسیسه گرفتار شده و در گزارش خودش با روزنامه بیلد می گه ( از اینکه این مطالب آشکار شد خیالم راحت شد من در یک تله گرفتار شدم )