خطرنگار

خطرنگار khatarnegar

خطرنگار

خطرنگار khatarnegar

ماجرای توبه علی گندابی


پربیننده ترین های سال 91؛(81)
ماجرای توبه علی گندابی و استجابت دعایش در نماز + صوت
علی گندابی گفت شیخ به خدا تیکه تیکت میکنم اگه برام همینجا روضه نخونی که شیخ میگه: آخه حسن روضه منبر میخواد که میگه: من این حرفاحالیم نیست منبر میخوای باشه من خودم میشم منبرت. چهار دست و پا نشست تو خاک ها و گفت، بشین رو شونه من روضه بخون، اومدم نشستم رو شونه های علی شروع کردم به روضه خوندن که علی گفت: شیخ صاف منو ببر سر خونه آقا ابولفضل عباس و بهش بگو آقا، علی اومده.
مفسر تفسیر المیزان آقای سید محمد باقر موسوی همدانی که 4 سالی هست به رحمت خدا رفتند این داستان رو نقل می کردند.

علی نامی که در محله فعلی که مصلای همدان نام دارد و در گذشته به آن گنداب میگفتند زندگی می کرد! به همین دلیل او را علی گندابی صدا می کردند. علی گندابی چهره ای زیبا بهمراه چشمهای زاغ و موهای بور داشت که یک کلاه پشمی خیلی زیبایی هم سرش میکرد.

ادامه مطلب ...